×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹
یار با ما امتحانی کرد باز
لیک با بیگانه نتوان گفت راز
گر چه میکوشیم و جهدی میکنیم
تا کنیم از خودنمایی احتراز
خود اگر در خانه آبی میخوریم
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲
کاروان بربست بار و ره دراز
برگ راه و توشهٔ منزل بساز
در سلوک امتحان بی عذر و دفع
رهنوردی چست باید چشم باز
تا نماند از رفیقان بازپس
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۳
دوش یار آمد به بالینم فراز
گفت ای خوش خفته شبهای دراز
ای به خود مشغول چون رهبان به بت
گوییا ما را نخواهی دید باز
اعتبار از ما ز خود کن اعتبار
[...]
۱
۲