×
۱
۲
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹
یار با ما امتحانی کرد باز
لیک با بیگانه نتوان گفت راز
گر چه میکوشیم و جهدی میکنیم
تا کنیم از خودنمایی احتراز
خود اگر در خانه آبی میخوریم
[...]
۱۳ بیت
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲
کاروان بربست بار و ره دراز
برگ راه و توشهٔ منزل بساز
در سلوک امتحان بی عذر و دفع
رهنوردی چست باید چشم باز
تا نماند از رفیقان بازپس
[...]
۱۱ بیت
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۳
دوش یار آمد به بالینم فراز
گفت ای خوش خفته شبهای دراز
ای به خود مشغول چون رهبان به بت
گوییا ما را نخواهی دید باز
اعتبار از ما ز خود کن اعتبار
[...]
۱۰ بیت
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت
زال گفت او قصه ای دارد دراز
چون کنم این قصه را سر با تو باز
۱ بیت
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت
مرغ و ماهی خفته شبهای دراز
تا سحر چشمم به زاری مانده باز
۱ بیت
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت
همچو معشوقی که بر عاشق به ناز
مهر میورزید اینت ای دلنواز
۱ بیت
۱
۲
تعداد کل نتایج: ۲۴