گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۲۹

 

ای وصالت آرزوی جان غَم پرورد من

بر حذر باش از سرشک گرم و آه سرد من

نیست درد من ترا معلوم از آنت نیست رحم

گر بدانی حال من رحم آوری بر درد من

زودتر دریاب این رنجور گردآلوده را

[...]

جلال عضد
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۵

 

ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من

تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من

ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش

ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من

مردم چشمم بخون دل برای روی خلق

[...]

کمال خجندی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶

 

ای ز عشقت صد بلا بر جان غم پرورد من

کرده آشوب غمت تاراج خواب و خورد من

من ندارم تاب بی دردی خدا را ای طبیب

مرهمی فرما که هر دم بیش گردد درد من

خاک گشتم در رهت بگذر به من ای سروناز

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸

 

از فراق آن پری هر دم فزون شد درد من

ساخت ظاهر درد دل را اشک و رنگ زرد من

تا بکی از عشق او جور و جفا خواهم کشید؟

ای رفیقان، سوخت دیگر جان غم پرورد من

گرچه دور از آستان دوست گشتم خاک راه

[...]

هلالی جغتایی
 
 
sunny dark_mode