محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۸ - وله ایضا
فارس میدان معنی حامدی بینظیر
آن که بود از بدو فطرت از سخندانان تمام
طبعش از شوخی چو میلی داشت از اندازه بیش
با رخ گلفام و چشم شوخ و قد خوش خرام
شد مریض عشق و دردش بس که بی درمان فتاد
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - وله ایضا
ای همایون فارس میدان دولت کاورند
کهکشان بهر ستوران تو کاه از کهکشان
گرچه ناچارست بهر هر ستوری کاه و جو
تا به دستور ستور من نیفتد از توان
مرکب من نام جو نشنید هرگز زان سبب
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۷ - وله ایضا
یارب امشب از علامتها چه میبیند به خواب
آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان
با کدامین قسمت رسوائی شود یارب قرین
آن که از طبع جهان آشوب من دارد قزان
یافت حرفی زور برائی بالماس خیال
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۹
نخل باغ دل امیر گلرخ نسرین عذار
کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان
از سموم مرگ چون گلبرگ پژمرده شده
خط نو بود اندکی پیرامن رویش عنان
از اجل مهلت اگر مییافت تا سال دگر
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۴ - در تاریخ پدر خود گوید
والدمن خواجه میراحمد که بود از اعتقاد
رشتهٔ مهر امیرالمؤمنین حبلالمتقین
با گناه بی حد از دنیا چو رحلت مینمود
داشت امید شفاعت زان شفیعالمذنبین
لاجرم تاریخ فوتش هرکه کرد از من سوال
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۹ - قطعه
بهر جمعی عیب جویان بستم این احرام دوش
کز تعصب چست بر بندم میان خود به هجو
برنیارم بر مراد دل دمی با دوستان
برنیارم تا دمار از دشمنان خود به هجو
در پس زانوی فکرت چون نشستم تا کنم
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - وله ایضا
صاحب از راه خداوند زمین و آب کن
ای خداوندی ملاذی اعتضادی صاحبی
من که یک دینار را امروز صاحب نیستم
چون توانم کرد آب صاحبی را صاحبی
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۶۴
هر کجا حیرانم اندر چشم گریانم توئی
روی در هرکس که دارم قبلهٔ جانم توئی
گرچه در بزم دگر شبها چو شمعم در گداز
آن که هر دم میکشد از سوز پنهانم توئی
گرچه هستم موج خور در بحر شوق دیگری
[...]