×
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰
حال زارم گوییا روزی بر جانان رسد
یا طبیب دل به غور درد بی درمان رسد
گر ز حال زار من دلدار من آگه شود
هم به فریاد من مسکین سرگردان رسد
هم برآید صبحگاهی آفتاب روز وصل
[...]

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱
عاقبت این درد دل را هم شبی درمان رسد
واین سر سرگشتهام از وصل با سامان رسد
از رخش گرچه بعیدم هم به عیدم هست امید
کز برای جان او این لاشه در قربان رسد
ای دل امّید از وصال یار برنتوان گرفت
[...]

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
چو دوران ملکی بپایان رسد
بدو دست جوینده آسان رسد

صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۳۲ - نوحه دیگر
زینب ای امالمصیبه موسم افغان رسد
کار حلقوم حسین با خنجر بران رسد
