گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹

 

کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد

تشنه جان می‌دهد و ماء معین می‌گذرد

سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای

نتوان گفت که زیباتر از این می‌گذرد

حور عین می‌گذرد در نظر سوختگان

[...]

سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۳

 

شب ز سوزی که بر این جان حزین می‌گذرد

شعله آه من از چرخ برین می‌گذرد

منم و گریه خون هر شب و کس آگه نیست

با که گویم که مرا حال چنین می‌گذرد

سوزم آن نیست که از تشنگیم سینه بسوخت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۷۸

 

صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد

شب آدینه مستان به ازین می گذرد

صائب تبریزی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۵

 

روزگاری‌ست که افلاک به کین می‌گذرد

کار عشاق به دور تو چنین می‌گذرد

چند گویی که مه از بام فلک می‌تابد

بنگر آن ماه که بر سطح زمین می‌گذرد

خویش را مشتری از بام سپهر اندازد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

عنبرین‌موی تو بر طرف چمن می‌گذرد

یا ز گلزار ختا آهوی چین می‌گذرد

گر کند باز ز هم کاکل مشکین تو باد

تا قیامت به خم و حلقه و چین می‌گذرد

شد ز دل‌ها اثر تیر کمانداران را

[...]

نیر تبریزی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

ایدل این شوخ پریوش که چنین میگذرد

باخبر باش که غارتگر دین میگذرد

این صنم عمر عزیز است مگر یا شب وصل

یا مگر عهد شباب است چنین میگذرد

در کمینم که ببوسم لب لعلش آری

[...]

صغیر اصفهانی