گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷

 

اول فطرت که نقش صورت چین بسته‌اند

مهر رویت در میان جان شیرین بسته‌اند

زان نمکدان لب شیرین شورانگیز تو

دانهٔ خال سیه بر قرص سیمین بسته‌اند

تا کسی از باغ حسنت شاخ سنبل نشکند

[...]

اوحدی
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۰

 

صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند

گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند

از برای مقدم خیل و خیالت مردمان

زاشک رنگین در دیار دیده آیین بسته‌اند

کار زلف توست مشک‌افشانی و نظارگان

[...]

حافظ
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - این ترجیع بند در آیین بندی اگره گفته شده

 

زین نگارستان که اهل اگره آیین بسته‌اند

چینیان درهای صورتخانه چین بسته‌اند

دست این صنعت‌نگاران نشکند کز آب و گل

طاق‌ها چون طاق ابروی نگارین بسته‌اند

حجله سور است کار باب سعادت را در او

[...]

نظیری نیشابوری
 

قاآنی » ترجیع بند

 

ملک ری را باز از آیینه آیین بسته‌اند

یا ملایک عرش را از نور آذین بسته‌اند

طاق تو پرتوی رنگارنگ چون قوس قزح

خلق بر هر منظری با اطلس چین بسته‌اند

هرشب از سیمین رسن آویخته قندیل‌ها

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

دلبران از هرطرف ره بر دل ودین بسته اند

عاشقان هم چشم از آن وهم از این بسته اند

هر کجا مرغ دلی باشد اسیر زلف یار

بر سر زلفش مگر چنگال شاهین بسته اند

نافه چین گشته درعالم به خوشبوئی مثل

[...]

بلند اقبال
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

شکل و بالای ترا، یارب، چه شیرین بسته‌اند

کآفتابی را فراز سرو سیمین بسته‌اند

دلربا آمد خط از روی عرقناکت، مگر

دلربا زاده است و از مه عقد پروین بسته‌اند؟

زلف بر روی تو یا سر صفحهٔ گل مشک چین

[...]

وفایی مهابادی