کسی را کآرزوی این ضعیف است

نمودار منش شعر لطیف است

اگرچه سالک خوب ظریف است

دمادم در همه کاری لطیف است

جمال حُسنِ یوسف بس لطیف است

ولی دل دیدنش را بس ضعیف است

چونکه تعجیز او ز تکلیف است

سرّ تکلیف لطف و تشریف است

همسایهٔ حضرت شریف است

گر سایه لطیف یا کثیف است

انسان کبیر صورت اوست

دریاب که معنی لطیف است

گر روح مدبرش بدانی

[...]

قدس ذاتش چو برتر از کیف است

کیف هو گفتن اندر او حیف است

بر و بومش،همه مستی و کیف است

به می آن را میامیزید، حیف است!

احد آنجا نه نعت و توصیف است

عین آن ذات، غیر تعریف است

خود این ز آثار آن صنع لطیف است

که هر شیئی ز تلطیفش شریف است

که یک اسمی ز اسمایش لطیف است

همه لطفش بجای خود شریف است

حجاب رین تاریک و کثیف است

میان قلب و ایمان شریف است