×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷
هنگام صبوح آمد ای هم نفسان خیزید
یاران موافق را از خواب برانگیزید
یاران همه مشتاقند در آرزوی یک دم
می در فکن ای ساقی از مست نپرهیزید
جامی که تهی گردد از خون دلم پر کن
[...]
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۵
هنگام صبوحست حریفان خیزید
وان باقی دوشین بقدح در ریزید
یک لحظه ز بند نیک و بد بگریزید
در بی خبریّ و بی خودی آویزید
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۲ - مغرور شدن مریدان محتاج به مدعیان مزور و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته
خرده گیرد در سخن بر بایزید
ننگ دارد از درون او یزید
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۲۱ - فی ذم من تشبة بالفقراء لسالکین و هو فی زمرة اشقیاء الهالکین
از برون، طعنه زنی بر بایزید
وز درونت، ننگ میدارد یزید»
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
از برون طعنه زنی بر بایزید
وز درونت ننگ می دارد یزید
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول
از برون طعنه ز نی بر بایزید
وز درونت ننگ میدارد یزید
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۵ - حکایت کسی که با پلنگ دوستی کرد و موشان را بیازرد
الغرض موشی از میان خیزید
نیمشب بر جراحتش میزید