گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹

 

شکایت‌ها همی‌کردی که بهمن برگ ریز آمد

کنون برخیز و گلشن بین که بهمن بر گریز آمد

ز رعد آسمان بشنو تو آواز دهل یعنی

عروسی دارد این عالم که بستان پرجهیز آمد

بیا و بزم سلطان بین ز جرعه خاک خندان بین

[...]

مولانا
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

باغ را باز مگر مژده گلریز آمد

که نسیم سحر از طرف چمن تیز آمد

توتیا رنگ غباری ز رهش پیدا شد

که صبا مشک فشان، غالیه آمیز آمد

نونو اسباب طرب ساخته کن، کاندر باغ

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

مژه‌اش صف زد و با خنجر و بس تیز آمد

گوییا در صف عشاق بخون ریز آمد

آمد آن سرو و به گرد گل رویش خط سبز

یاسمین بین که چه خوش غالیه آمیز آمد

فتنه دور قمر آن خط مشکین بس نیست

[...]

شاهدی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

گل خون بر سر خار مژه‌ام تیز آمد

باز در دل غم آن غمزه خونریز آمد

دشمنان باز به نامم چه گنه ساخته‌اند

که پیام تو به سویم گله‌آمیز آمد

باز هر لحظه به یاد تو دهد عربده‌ای

[...]

میلی