گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در حسب حال خود گوید

 

چو شست گشت کمان قامت چو تیر مرا

چو شست راست برآمد بهار و تیر مرا

چو تیر کان زکمان از گشاد شست پرد

پرید عمرو کمان گشت و شست تیر مرا

ز شست زلف کمان ابروان و تیر قدان

[...]

سوزنی سمرقندی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب

 

نخرد گر کسی عبیر مرا

مشک من مایه بس حریر مرا

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۸۱

 

چون بیخبرم که چیست تقدیر مرا

دیوانگی آورد به زنجیر مرا

چون کار به علّت نکنی با بد و نیک

ترکِ بد و نیک گیر و بپذیر مرا

عطار
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

میزند غمزهٔ مرد افکن او تیر مرا

دوستان چیست در این واقعه تدبیر مرا

من دیوانه نه آنم که نصیحت شنوم

پند پیرانه مده گو پدر پیر مرا

منم و نالهٔ شبگیر بدین سان که منم

[...]

عبید زاکانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

فغان که سوخت جهان بهانه گیر مرا

چو صبح کرد به فصل شباب، پیر مرا

ز موج خیزی دریای عشق، پنداری

که مورم و گذر افتاده بر حصیر مرا

درین چمن نه چنان خفته ام که از غفلت

[...]

سلیم تهرانی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

در جوانی نه همی کرده غمت پیر مرا

کرده عشق رخ تو صورت تصویر مرا

ز ابرو ومژه گرفته است چرا تیر وکمان

گر نخواهد که کندترک تو نخجیر مرا

وصل دلبر دل من خواهد وبیند همه هجر

[...]

بلند اقبال
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

میبرد خیل غم اسیر مرا

ساقی از دست غم بگیر مرا

شرزه شیری است غم که باده کند

بر چنین شرزه شیر چیر مرا

آهوی چشم تو خلاص کند

[...]

میرزا حبیب خراسانی