×
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۱
لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش
خوشتر ز دیدنست مرا لب گزیدنش
لرزان دلمهز بیم جدانیست همچو برگ
ر بنگر ز شاخ لرزه به وقت بریدنش
چندانکه با قدت صفت سرو می کنند
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۶ - جنید بغدادی
این ببیند که نباید دیدنش
زین گلستان این بود گل چیدنش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰۱
آن که دارم در نظر دامن به کف پیچیدنش
می برد گیرایی از خوانهای ناحق، دیدنش
چون تواند دیده گستاخ من بی پرده دید؟
آن که نتوان سیر دیدن در نظر پوشیدنش
از زمین بوسش دهنها می شود تنگ شکر
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۶
دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش
رم یاد می دهد به غزال آرمیدنش
داغم از آن که گوش چرا می کند به غیر
غم نیست از نصیحت من ناشنیدنش
دارم مهی که شرح جفایش چسان کنم
[...]
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح
هین بیا بنگر به خون غلطیدنش
که دگر زنده نخواهی دیدنش
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح
هر که آمد بهر سر ببریدنش
رعشه بر اعضا فتاد از دیدنش
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۷ - در بیان اینکه مقصد حیات مسلم ، اعلای کلمة الله است و جهاد ، اگر محرک آن جوع الارض باشد در مذهب اسلام حرام است
تابع حق دیدنش نا دیدنش
خوردنش ، نوشیدنش ، خوابیدنش