خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
شامش از صبح فروزنده در آویخته است
شبش از چشمه ی خورشید برانگیخته است
گوئیا آنک گلستان رخش میآراست
سنبل افشانده و بر برگ سمن ریخته است
یا نه مشاطه ز بیخویشتنی گرد عبیر
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۰۹ - یاری نمودن تکش خان بر سام و جنگیدن بر فغفور چین
مر این فتنه فرهنگ انگیخته است
به حنظل درون توش آمیخته است
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰
گل بین که ز عندلیب بگریخته است
با دامن با قلی در آمیخته است
بگذشته ز سبحان سخنی چون بلبل
وز دامن باقلی در آویخته است
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
گلی از باغ وفا ریخته است
در نسیم نفس آویخته است
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰
طراح که طرح این بنا ریخته است
انواع صنایع بهم آمیخته است
دهقانی باغ سحر پنداری از اوست
کز آب نهالها برانگیخته است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۰
راحت و محنت عالم به هم آمیخته است
گوهر تجربه در خاک سفر ریخته است
هر کجا خار و گلی دست و گریبان بینی
حسن و عشق است که با یکدگر آمیخته است
برگرفته است ز خاکستر دوزخ مشتی
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۴
نگه مست تو کار عجب آموخته است
خاک میخانه و مسجد به هم آمیخته است
شیخ سجاده به بیرون درآویخته است
دل محراب ز قندیل فرو ریخته است
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
ساقی کامشب نشاط انگیخته است
زین باده که در ساغر ما ریخته است
غم سوزد و عمر سازد افزون گویی
با آب حیات آتش آمیخته است
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
جوان چون شنید آن که خون ریخته است
چنانصعبشوریبرانگیخته است