×
رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲
ای طرفهٔ خوبان من، ای شهرهٔ ری
لب را به سپید رگ بکن پاک از می
...
...
رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۹
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵
جز به مادندر نماند این جهان گربهروی
با پسندر کینه دارد همچو بادختندرا
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۱۴
گفت با خرگوش خانه خان من
خیز خاشاکت ازو بیرون فگن
چون یکی خاشاک افگنده به کوی
گوش خاران را نیاز آید بدوی
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک پای وصی
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی