گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸

 

ز باغ عافیت بوئی ندارم

که دل گم گشت و دل‌جویی ندارم

بنالم کآرزوبخشی ندیدم

بگریم کآشنارویی ندارم

برانم بازوی خون از رگ چشم

[...]

خاقانی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

کنون جز صبر، من رویی ندارم

ز صبر ارچه سر مویی ندارم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۰ - در صفت موی

 

چو موی، اینکار را رویی ندارم

که زور بازوی مویی ندارم

عطار
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

من ار پیش یار آبرویی ندارم

ز خاک درش ره به سویی ندارم

به زندان دوری بسازم ضروری

چو از گلشن وصل بویی ندارم

ببخشای اگر پیش راهت نهم روی

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

چو چشم تو من فتنه جویی ندارم

چو زلف تو آشفته خویی ندارم

چنان کرد عشقت مرا پیش مردم

که جز اشک خود آب رویی ندارم

ز اشکم به هر سو روان گشته جویی

[...]

شاهدی