گنجور

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۹۸ - نامه گرشاسب به شاه قیروان

 

که خو بر بد و جنگ و خون کرده ای

ز بند خرد سر برون کرده ای

اسدی توسی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰

 

بازم از غصه جگر خون کرده‌ای

چشمم از خونابه جیحون کرده‌ای

کارم از محنت به جان آورده‌ای

جانم از تیمار و غم خون کرده‌ای

خود همیشه کرده‌ای بر من ستم

[...]

عراقی
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » دیباچه » بخش ۲

 

قهستان کز آفت مصون کرده‌ای

ز چنگال شیران برون کرده‌ای

حکیم نزاری
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

چون هوای باغ با این شکل موزون کرده‌ای

از لب خندان درون غنچه را خون کرده‌ای

بر لب جو نیست این گل بل کز اندام چو گل

پیرهن را بر کنار جوی بیرون کرده‌ای

نیست هم در آب عکس گل که بهر شست و شوی

[...]

جامی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی

 

عاشقان را گرچه دل خونکرده ای

زآنچه بتوان کرد افزون کرده ای

بلند اقبال