عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب بیست و نهم: اندر اندیشه کردن از دشمن
از دل صنما مهر تو بیرون کردم
وان کوه غم ترا چو هامون کردم
امروز نگویمت که چون خواهم کرد
فردا دانی که گویمت چون کردم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۷ - تمثیل در احوال گذشتگان جهان بیوفا
بخت خود از چهسان نگون کردم
تخت این از که پُر ز خون کردم
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱
نه هرچه عشق توبود از درون برون کردم
من ضعیف چنین کار صعب چون کردم
بقوت تو چنین کار من توانم کرد
که سینه پر زغم ودیده پر زخون کردم
چو نفس ناقص من کرد درفزونی کم
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸
نه مژگانست کز خونابه دل لالهگون کردم
ازان گل خار خاری داشتم از دل برون کردم
ز ذکر حلقه گیسوی خوبان لب فرو بستم
هوا را ترک دادم قطع زنجیر جنون کردم
ز چاک سینه آب دیده را ره بر جگر دادم
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴
به گلشن رفتم و بی رویت آغاز جنون کردم
ز شور اشک داغ لاله را گرداب خون کردم
ز جوی شیر چون فرهاد کام من نشد شیرین
حیات خویش را بیهوده صرف بیستون کردم
در این گلشن چو گل هرگز ندیدم روی دلجمعی
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۱
گهی بر صبح پیچیدم گهی با گل جنون کردم
به چاک صد گریبان خویش را از خود برون کردم
شرار کاغذ من محمل شوق که بود امشب
که هرجا جلوهکرد آسودگی وحشت فزونکردم
شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی
[...]
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸
شیطان که همی گوید: افسون کردم
آدم ز جنان و خلد بیرون کردم
بالله که اگر نبود گم ره می گفت:
از پایه او نه کم، نه افزون کردم