×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
تا خط تو رخت بیرون میکشد
ناله من سر بگردون میکشد
زلف تو همچون مهندس بررخت
هر زمان شکلی دگرگون میکشد
خاک پایت خیمه بر مه میزند
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷
نوبهار است و جنونم سوی هامون میکشد
شور رسوایی مرا بر روی مجنون میکشد
زین بیابان، باد دایم کشته بیرون میکشد
زاغ همچون خامهٔ نقاش، مجنون میکشد
بس که گرد غم به خاطر دارم از دور جهان
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲
رخت هستی دل سوی آن جامهگلگون میکشد
بخت یاری مینماید یا مرا خون میکشد
بنگر از خورشید عالمتاب عاشقپروری
چشم واناکرده شبنم را به گردون میکشد
حسن را گر سد ره نبود نگهبان حیا
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » زهره و منوچهر » بخش ۳
عشق عنان جانبِ خون می کشد
کارِ مَحَبَّت به جُنون میکشد