گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین

 

یکایک یاد کرد آذین که چون دید

نهیب عشق رامین را فزون دید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۴

 

چون ایندل غم کشم وطن در خون دید

هر روز ز نو مرا غمی افزون دید

زین خانهٔ تنگ، سیر شد، صحرا خواست

بر اشک سوار گشت چون گلگون دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان

 

چو دختر زنگیان را سرنگون دید

به صد عالم از این عالم برون دید

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۳ - آگاهی یافتن شاپور از آمدن فرّخ و گلرخ و گرفتاری گل و گریختن فرّخ

 

نکویی رخش از حد برون دید

چه گویم من که نتوان گفت چون دید

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید

 

برون بگذاشت و سرّ اندرون دید

چوحق در اندرون او رهنمون دید

عطار
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸

 

پیش رخ نو دیده پری را نکو ندید

شد ناظر فرشته و این خلق و خو ندید

رویت ندید عاشق و به غایبانه گفت

بیچاره بیریا سخنی گفت و رو ندید

صوفی نیافت بهره ز اوقات صبح و شام

[...]

کمال خجندی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

همنشین بی نفاق از بس درین محفل کم است

گشت ساقی مضطرب، چون شیشه در پهلو ندید

آنچه در عشق تو می بینم ز بخت واژگون

هیچ کس در وادی اسلام از هندو ندید

طغرای مشهدی