گنجور

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۴۹

 

ای عشق تو مایهٔ جنون دل من

حسن رخ تو ریخته خون دل من

من دانم و دل که در وصالت چونم

کس را چه خبر ز اندرون دل من

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۰

 

شد دیده به عشق رهنمون دل من

تا کرد پر از غصه درون دل من

زنهار اگر دلم بماند روزی

از دیده طلب کنید خون دل من

ابوسعید ابوالخیر
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۲

 

گر کرده بدی تو آزمون دل من

دل بسته نداری تو بدون دل من

گر آگاهی از اندرون دل من

زینگونه نکوشی تو به خون دل من

سنایی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۳۸

 

ای عشق تو مایهٔ جنون دل من

حسن رخ تو ریخته خون دل من

من دانم و دل که در وصالت چونم

کس را چه خبر زاندرون دل من

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۹۸

 

شد دیده بعشق رهنمون دل من

تا کرد پر از غصه درون دل من

زنهار اگر دلم نماند روزی

از دیده طلب کنید خون دل من

کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵

 

ای یاد تو آفت سکون دل من

هجر و غم تو ریخته خون دل من

من دانم و دل که در فراقت چونم

کس را چه خبر ز اندرون دل من؟

عراقی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

باشد بتو دیده رهنمون دل من

جز مرکز غم نیست درون دل من

مسکین دلم از دیده بجان آمد از آنک

جز دیده کسی نریخت خون دل من

ابن یمین
 

جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۴۶

 

شد دیده به عشق رهنمون دل من

تا کرد پر از غصّه درون دل من

زنهار اگر دلم نماند روزی

از دیده طلب کنید خون دل من

جلال عضد
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۵

 

ای ز لعل لب تو خون دل من

هیچ دل خون مباد چون دل من

آتشم در درون فکندی و هست

اخگری زآتش درون دل من

سوخت از سوز دل تنم ای کاش

[...]

جامی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت دوم

 

شد دیده به عشق، رهنمون دل من

تا کرد پر از غصه درون دل من

شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

ای مرهم زخم اندرون دل من

کونین ز عشق تو زبون دل من

من روی ترا وجه دیت می بینم

از بسکه گرانبهاست خون دل من

میرداماد
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

از آن تنها کند پرخون دل من

که هر دل را نخواهد چون دل من

بسختی چون دل لیلی دل او

بنرمی چون دل مجنون دل من

چه حالست اینکه چشمت بر دل غیر

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

روشن کند اشک لاله‌گون دل من

سوز غم ز اندازه برون دل من

پیکیست ز آتش درون دل من

چون اشک کباب جوش خون دل من

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

باشد ز سرشگ لاله‌گون دل من

چون شیشه می جوش درون دل من

دور از تو شرابی و کبابی که مراست

لخت جگر منست و خون دل من

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

رفتی تو و اشک لاله‌گون دل من

شد سلسله جنبان جنون دل من

چون گل که دمد ز خاک و خون دل من

خرگاه برون زد از درون دل من

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

گو همره اشک لاله‌گون دل من

بیرون نرود ز دیده خون دل من

پیداست که چیست در درون دل من

چون شیشه باده از برون دل من

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

طفلی که چو اشک لاله‌گون دل من

در جوش ازو بود درون دل من

با آنکه جگرگوشه مردم باشد

پرورده چو اشک من بخون دل من

مشتاق اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

زبیدادت ننالد چون دل من؟

که هر دم می کنی در خون دل من

ندانستی دلم را قدر و بسیار

بجوئی و نیابی چون دل من

تومعشوقی سزد شادان دل تو

[...]

طبیب اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۸۵ - کمال اصفهانی

 

شد دیده به عشق رهنمون دل من

تا کرد پر از غصّه درون دل من

زنهار که گر دلم نماند روزی

ازدیده طلب کنید خون دل من

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲