گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

کوشیدم و درد درد تو نوشیدم

کردی تو جفا و من فرو پوشیدم

کمتر شدی ار چه بیشتر کوشیدم

گوئی که به آتش آب می جوشیدم

فلکی شروانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

بس زهر که از دست غمت نوشیدم

بس جامه صبر و مردمی پوشیدم

جانا خبرت نیست که در بحر غمت

جان دادم و از میان جان کوشیدم

جهان ملک خاتون
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

امشب به غم تو با قضا کوشیدم

چون در ته خم می کهن جوشیدم

دریا دریا می بلا نوشیدم

تا شعله آتش به گیا پوشیدم

میرداماد