گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فلکی شروانی

کوشیدم و درد درد تو نوشیدم

کردی تو جفا و من فرو پوشیدم

کمتر شدی ار چه بیشتر کوشیدم

گوئی که به آتش آب می جوشیدم

جهان ملک خاتون

بس زهر که از دست غمت نوشیدم

بس جامه صبر و مردمی پوشیدم

جانا خبرت نیست که در بحر غمت

جان دادم و از میان جان کوشیدم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه