گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۶

 

که زان پس که من نزد خسرو شدم

به مشکوی زرین او نوشدم

فردوسی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۳

 

این منم، یارب که با دلدار هم زانو شدم

پهلوی او رفتم اندر خواب و هم پهلو شدم

دور دور از آفتاب روی او می سوختم

گشت جان آسوده چون در سایه گیسو شدم

وصل او از بس که باد شادی اندر من دمید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۰

 

تا اعتباری کرده‌ام این سایه و آن آفتاب

از اعتبار خویشتن بودم یکی و دو شدم

چون در حقیقت ذات من هرگز نمی‌گردد ز جا

چون نامدم از هیچ جا آخر نگویی چو شدم

ما را اگر داری نظر در موج و در دریا نگر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰۱

 

موی میان نبود که من همچو مو شدم

بیرنگ بود حسن که یکرنگ او شدم

آن زلف فتنه ساز که عمرش دراز باد

نو خط تاب بود که من فتنه جو شدم

انگاره بود گوی سبکسیر آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۸

 

تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم

گوشه چشمی ز خالش دیدم و هندو شدم

دوریی زنجیر رسوا می کند دیوانه را

تا ز دستم رفت زلف او پریشان گو شدم

ژنده پوشیدن نگردد جمع با تن پروری

[...]

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۸

 

در گلستانی که محو آن‌ گل خودرو شدم

چشم تا واکردم از خود چون مژه یک سو شدم

نشئهٔ آزادی من آنقدر ساغر نداشت

گردش رنگی به عرض شوخی آمد بو شدم

هرکه می بینم به وضع من تامل می‌کند

[...]

بیدل دهلوی