عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۵۶ - آمدن رسول پادشاه خاور زمین به پیش لهراسپ و شکایت کردن او از ابلیس دیو گوید
یکی با هم از شاه یاد آوریم
نشینیم با شادی و می خوریم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸۳
بیدف بر ما میا که ما در سوریم
برخیز و دهل بزن که ما منصوریم
مستیم نه مست بادهٔ انگوریم
از هرچه خیال کردهای ما دوریم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۳۶ - در بیان آنکه اگر چه مولانا قدسنا الله بسره العزیز شمس الدین تبریزی را عظم الله ذکره بصورت در دمشق نیافت بمعنی در خود یافت زیرا آن حال که شمس الدین را بود حضرتش را همان حاصل شد
گفت اگرچه بتن از او دوریم
بی تن و روح هر دو یک نوریم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۰ - در تقریر آنکه چلبی حسامالدین قدساللّهسرهالعزیز خود را در واقعه به ولد نمود و گفت که هر ولی و اصل را که بیابی در حقیقت آن منم مقصود از او حاصل شود
گر به صورت ز هم دگر دوریم
چه تفاوت کند چو یک نوریم
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣٧
یمین دولت و دین ای یگانه دو جهان
سه چار یار بکنجی فتاده مخموریم
ز بهر پنج منی می بشش جهه گشتیم
نیافتیم از آن دردمند و رنجوریم
شدست تفته دل ما چو هفت دوزخ از آن
[...]
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۷
عمریست که از خلوته در میکده مسئوریم
شب مست و سحر گاهان چون چشم تو مخموریم
کس بوی ریا نشنید از خرفة ما رندان
چون دور به صد فرسنگ از زاهد مغروریم
پی برده بکوی تو تا بافت بوی تو
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع بند دوم
آه کز روی دوست مهجوریم
یار با ما و ما از او دوریم
طور هستی است مانع دیدار
همچو موسی اگرچه بر طوریم
ای مسیحای عشق بر کش تیغ
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۹
فریاد کز توهم نامحرم حضوریم
خفاش بینصیبیم ظلمتشناس نوریم
زان دم که دامن کل رفتهست از کف ما
در احتیاج هر جزو مجنونتر از ضروریم
پیوند هیچ دارد از آگهی گسستن
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات انابیه » شمارهٔ ۳۱
هر چند به فر کرمت مغروریم
لیکن به دعا در طلبش مأموریم
نزدیکتری ز ما به ما اما
دوریم و اجابت نکنی تا دوریم
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۷ - در خطاب با لطیف وهاب
جرم هستی کافی است و دوریم
تا چه جای جرمهای صوریم
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲۶- سوره الشعراء » ۱۱- آیات ۱۰۵ تا ۱۲۲
بر تو ما ایمان بگفتند آوریم
وآنگهی ما ذی منال و سروریم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیب بند من واردات القلبیه فی معرفه الالهیه
با جسم بکعبه حضوریم
در ظلمت محض عین نوریم
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱۲ - مران از در که مشتاق حضوریم
مران از در که مشتاق حضوریم
از آن دردی که دادی نا صبوریم
بفرما هر چه میخواهی به جز صبر
که ما از وی دو صد فرسنگ دوریم