گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

ترسم که از اطراف جهان دود برآید

گر آه من از جان غم اندود برآید

بر بوی تو آتش زده ام مجمره دل

از وی چه عجب، گر نفس عود برآید

آتشکده دل بر ما، چند بپوشم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

گر از دهن تنگ تو مقصود برآید

از نقش عدم صورت موجود برآید

گفتیم که گیریم کناری ز میانت

این بود مرادی که ز نابود برآید

در پرده رخت سوخت جهانی و نترسی

[...]

ناصر بخارایی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۳

 

از چاک دلم خنده غم‌آلود برآید

آری، که ز ماتم‌کده خشنود برآید؟

من صبح و تو خورشید چو خواهی که نمانم

نزدیکتر آ، تا نفسم زود برآید

نقش قدم ناقه بود کوکب مسعود

[...]

قدسی مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۲

 

از آتش ما گر نفسی دود برآید

از شرم نگاهش عرق آلود برآید

لبریز چه شور است دگر انجمن ما

کز هر جگری ناله نمکسود برآید

از غیرت آهم گل عشقی نتوان چید

[...]

اسیر شهرستانی