گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۱

 

مطرب از دستت گر آید، ناخنی بر چنگ زن

من بر آتش می زنم خود را، تو بر آهنگ زن

نسبتی با مشرب پروانه گر داری بس است

گر نباشد آتشی، بر آب آتش رنگ زن

بلبلان با هم نمی دانند غیر از دوستی

[...]

سلیم تهرانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۵

 

بر شیشه خانهٔ دل افسرده سنگ زن

کم نیستی زگل قدحی را به رنگ زن

چشمی به وحشت آب ده از باغ اعتبار

مهری تو هم به محضر داغ پلنگ زن

رنج دگر مکش به کمانخانهٔ سپهر

[...]

بیدل دهلوی