مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۴
ای بخت مرا سوخته خرمن کردی
بی جرم دو پای من در آهن کردی
در جمله مرا به کام دشمن کردی
با سگ نکنند آنچه تو با من کردی
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲
ای دل ای دل هلاک تن کردی
بس کن ای دل که کار من کردی
سر من زان جهان همی آید
که ره جان به پای تن کردی
از سگان کی به زهرهٔ شیر
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۹
چه جور بود که باز ای فلک بمن کردی
چراغ خلوت من شمع انجمن کردی
تو نیز ای شه خوبان بیاد دار این ظلم
که با رقیب علیرغم من سخن کردی
بخنده لب چو گزیدی چه حسرتی خوردیم
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
برای مدعی ترک من ای پیمان شکن کردی
ترا گفتم که ترک مدعی کن ترک من کردی
سرای غیر را عشرتسرا کردی به وصل خود
مرا از فرقت خود ساکن بیت الحزن کردی
مرا پروانه سان آتش زدی در جان و آن رخ را
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۴
چرا ای دل وفا با آن بت پیمان شکن کردی
گرفتی خو بآن بیداد خو و ترک من کردی
بکام دیگران شد لعل شیرین شکر بارش
عبث تو کوهها کندی و خود را کوهکن کردی
بجز غوغای زاغ و غارت گلچین نمی بینم
[...]