چه جور بود که باز ای فلک بمن کردی
چراغ خلوت من شمع انجمن کردی
تو نیز ای شه خوبان بیاد دار این ظلم
که با رقیب علیرغم من سخن کردی
بخنده لب چو گزیدی چه حسرتی خوردیم
که پسته لب خندان شکر شکن کردی
بیک دو روزه جفا کی برون روی از دل
که سالها به محبت درو وطن کردی
به عاشقان جگر چاک کی رسی اهلی
بیک دو چاک که در جیب پیرهن کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مراقبت از سلامت روح و خودپرستی است. شاعر به شخصی که به خود میبالد و به زیباییهای ظاهریاش توجه میکند، هشدار میدهد که زندگی و جوانیاش را بیهوده تلف نکند. او میگوید که اگر لحظهای از دست برود، حیف است که بر زیباییهایش تکیه کند. همچنین، شاعر انتقاد میکند که زاهد نباید جوانان را به خاطر زندگیشان سرزنش کند و یادآوری میکند که عشق واقعی باید در دل باشد، نه تنها در ظاهر. در نهایت، او به درد و رنجی که عشق باعث میشود، اشاره میکند و میگوید این غم همیشگی در وجودش باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای فلک، چطور شد که بار دیگر چراغ تنهایی من را به شمع جمع و جمعیت تبدیل کردی؟
هوش مصنوعی: ای زیبای محبوب، به خاطر داشته باش که با وجود من، در مورد رقابت با دیگران صحبت کردی و این نشان از ظلم توست.
هوش مصنوعی: وقتی لبخند زدید، چه حسرتی بر دل نشاندید که لبهای پستهایتان با شکر شکستنی است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانی پس از مدتی کوتاه با بدی از دل من دور شوی، در حالی که سالهاست به عشق و محبت در آنجا زندگی کردهام؟
هوش مصنوعی: به عاشقان دلسوخته که نمیتوانی برسی، مثل دو چاکی که در جیب پیراهنی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.