×
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت محمود که مهمان گلخن تاب شد
شاه گفتش حاجتت با من بگو
خسروی کن، ترک این گلخن بگو
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۲
ای بلبل از گلشن بگو زان سرو و زان سوسن بگو
زان شاخ آبستن بگو پنهان مکن روشن بگو
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۷ - در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا کی ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابهها از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوتر باشد و امام باشد
ترک جنگ و رهزنی ای زن بگو
ور نمیگویی به ترک من بگو
امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰
ای باد صبحدم، خبر یار من بگو
با بلبل از شمایل سرو و سمن بگو
اندوه بلبلان خزان دیده، ای صبا
در نوبهار با گل و با نسترن بگو
لعل ترا لطافت عیسی است در نفس
[...]
شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
جانا به لطف خویش به ما یک سخن بگو
با اهل راز یک خبری زان دهن بگو
زاهد ز عشق و محنت او نیست با خبر
این نکته را به عاشق زار چو من بگو
با زاغ و با زغن صفت گل نه لایق است
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴
خویش مکن زمانهان خیز و بیا سخن بگو
رمزی از آب لب و دهان بیلب و بیدهن بگو
عشق ترا چو سرجان از همه کس کنم نهان
نیست منی در این وصف رخت بمن بگو
از دل خویش بوی تو میشنوم بموی تو
[...]