×
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵
ما خلاف رسم مردم کردهایم
ترک اسباب تنعم کردهایم
رشتهٔ تسبیح را از ما مجوی
زانکه ما سررشته را گم کردهایم
در میان گریه چون ابر بهار
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴۵
ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم
چشم شور خلق را بر خویش زمزم کرده ایم
مردمی دورست ازین شیرین دهانان، ور نه ما
سنگ را بسیار چون فرهاد آدم کرده ایم
نیست چندانی که گردد سیر چشم مور ازان
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۳
گاه خود خوردیم و گاهی صرف مردم کردهایم
مدّتی از پهلوی دل ما تنعّم کردهایم
ناله گر در دل شکستیم از شکیبایی نبود
آتشین بود آه، بر گردون ترحّم کردهایم
نشئهٔی شاید ببخشد عمر اگر باقی بود
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶
یار سرکش را به زور ناله همدم کرده ایم
این کمان را ما به بازوی نفس خم کرده ایم
عشقبازی جان درآرد صورت دیوار را
عکس را در خانه آئینه آدم کرده ایم
لب ز آب کاسه عیش خلایق شسته ایم
[...]