گنجور

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود

 

شرح این نی ز دیو مردم پرس

از قل الله ثم ذرهم پرس

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

ایدل از درد و غم جانان مپرس

بر امید وصل از هجران مپرس

نوحه میکن همچو نوح از درد دل

در سرشک خویش از طوفان مپرس

همچو ابراهیم در آتش نشین

[...]

کوهی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

چون تو میدانی ز درد ما مپرس

حاضری از ناله شبها مپرس

گردن جانها بزلفت بسته ای

از جنون و شورش و سودا مپرس

مردم چشم منی در چشم خون

[...]

کوهی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۳

 

ز شرم آینه رویی در آتشم که مپرس

ز دل ندادن خویی در آتشم که مپرس

سپند گریه خویشم در آرزوی کسی

چو لاله بر لب جویی در آتشم که مپرس

ز تاب سوختنم شعله رنگ می بازد

[...]

اسیر شهرستانی