×
عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۲
لعلت به صواب هیچ کس دم نزند
رای شکری با همه عالم نزند
وین نادرهتر که چشم تو از شوخی
صد تیر زند که چشم بر هم نزند
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۰
هرگز دل من یکدم بی غم نزند
تا غم به سرم نیاورد دم نزند
وین دیده که زد گریه به کارم برهم
تا خون نکند دل مژه برهم نزند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۴
صبح پیش رخ تو دم نزند
سرو پیش قدمت قدم نزند
نقش شیرینت بیند ار شاپور
گر چه تیغش زنی قلم نزند
خضر پیش لبت به آب حیات
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۲ - عین الیقین
عقل در جای نطق کم نزند
چون بدینجا رسید دم نزند
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۴ - عریضه فرستادن محمد نظربی به ولایت بلخ به حضرت سبحانقلی خان و شنیدن خان جنت آشیان مخالفت نمودن او را بعد از آن غازی بی و الله بردی را با سپاه بیکران فرمودن آنها را رفته بیگاهی خودها را به ولایت قرشی انداخته محمد نظربی را بسته فرستادن گذشته به ولایت بایسون رفته لشکر بلخ را شکست داده به فتح و نصرت تمام گشته آمدن
به یک حمله در قلب دشمن زند
چو برقی که خود را به خرمن زند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - نکوهش بیطرفی ایران
عاقل اندر خطر قوم نزند
مرد دانا ز جنگ دم نزند