گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

همچو غول از رهزنی دم میزنی

کار مشتی خسته بر هم میزنی

عطار
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱ - در باب بار ندادن بایسنقر به وی در مجلسی

 

ای که در بزم طرب جام دمادم می‌زنی

خون دل ناخورده چند از عاشقی دم می‌زنی؟

ضایع آن نازی که با اهل تنعم می‌کنی

حیف از آن تیری که بر دل‌های بی‌غم می‌زنی

باز کن از خواب ناز آن نرگس رعنا که عمر

[...]

امیر شاهی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

گر خدنگ غمزه را زین سان دمادم می‌زنی

کشته گردد عالمی تا چشم بر هم می‌زنی

نیست ممکن بیش ازین بیداد گر سنگین‌دلی

بر وفاداران خود سنگ جفا کم می‌زنی

دانه در دام بهر صید مرغی می‌نهی

[...]

فضولی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۱

 

از وصال خویش با من هر زمان دم می زنی

دم به دم بر آتشم آبی چو شبنم می زنی

چشم می پوشی و عالم را به عالم می زنی

می دهی صد وعده و فی الحال بر هم می زنی

سیدای نسفی