گنجور

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۲۹

 

زلفین تو سی زنگی و هر سی مستان

سی مستانند خفته در سیمستان

عاج است بناگوش تو با سیم است آن

زین سیمستان بوسه کم از سر مستان

مهستی گنجوی
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۷) حکایت شیخ یحیی معاذ با بایزید رحمهما الله

 

وگرنه، مستِ خویشی همچو مستان

بره رفتن چه برخیزد ز مستان

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

چو تو مستی ز لب می ده بمستان

دمی بنشین که در خوابند مستان

عطار