×
رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹
واجب نبود به کس بر، افضال و کرم
واجب باشد هر آینه شکر نعم
تقصیر نکرد خواجه در ناواجب
من در واجب چگونه تقصیر کنم؟
رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹۴
گر کند یاریی مرا به غم عشق آن صنم
بتواند زدود زین دل غم خواره زنگ غم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۸
چون که زن را دید فغ، کرد اشتلم
همچو آهن گشت و نداد ایچ خم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۵
دو جوی روان از دهانش ز خلم
دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۶
بهارست همواره هر روزیم
به منکر فراوان، به معروف کم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب » پاره ۲۷
مکن خویشتن از ره راست گم
که خود را به دوزخ بری بافدم
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف » پاره ۱۷
از تو خالی نگارخانهٔ جم
فرش دیبا فگنده بر بجکم
فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۲ - ستایش سلطان محمود
از ابر اندر آمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم