گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۴

 

می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو

وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو

دلخوشی چند که ما همسفر آن ماهیم

چون شود دوری ما بیش به هر منزل ازو

ساخت بی طلعت خود روز و شب ما ماهی

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۹

 

اهلی چو سگ تو شد مشو غافل ازو

هر چند که گردی بودت در دل ازو

تو گلبن خوبیی و او خار رهت

چون دست بدامن تو زد بگسل ازو

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

منت که رسیدیم بکام دل ازو

حل گشت بما جهان جهان مشکل ازو

بنگر که چه سهو کرده باشیم همه

معشوق چنین بما و ما غافل ازو

بابافغانی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

کو بخت کز برآمدن کام دل ازو

گردم ز ناامیدی خود منفعل ازو

قاصد ز انفعال پیامم نمی‌برد

بیند ز بس که در گله‌ام متصل ازو

با او چو همرهی کنم، از طعنه رقیب

[...]

میلی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » ساقی‌نامه

 

میی ده که روشن شود دل ازو

بر افروزد این تیره محفل ازو

فیاض لاهیجی