×
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۳
هر کو بشناخت مستی و پستی را
بفروخت بیک جرعۀ می هستی را
مانندۀ نرگس آنکه صاحب نظرست
بر دیدۀ خود جای کند مستی را
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۶ - در بیان آنکه حق تعالی دنیا را که ممات است حیات نمود بخلق و عقبی را که حیات است ممات نمود. و در تقریر آنکه الجوع طعام اللّه یحیی به ابدان الصدیقین.
جوی در نیستی تو هستی را
هم بجویی شراب مستی را
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۰۴ - در بیان آنکه هرکه در ترک کردن عوض بیند ترک بر او آسان شود بلکه عاشق ترک گردد. چنانکه کشتاورز از خانه و انبار غله را بیرون میآورد و بعشق تمام در صحرا میافشاند زیرا یقین میداند که عوض یکی ده و بیست خواهد برداشتن و صورتهای این بسیار است چنانکه مصطفی علیه السلام میفرماید که من ایقن بالخلف جاد بالعطیه
هرکه او ترک کرد هستی را
نیستی را گزید و پستی را
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
دلا خراب مکن نقش بت پرستی را
چو گرد باد فروپیچ گرد هستی را
دم مسیح و حیات خضر بما نرسد
غنیمتی شمر ای دوست وقت مستی را
چو سرو باش دل آزاده با تهی دستی
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴
به عالمی ندهم ذوق می پرستی را
شکسته دل نکنم گریه های مستی را
به کوی عشق ز بس صاحب اعتبار شدیم
به ما سپرد غم اسباب تنگدستی را
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید
گفتم آئین حق پرستی را
نکته نیستی و هستی را
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
گفتم آئین حق پرستی را
نکته نیستی و هستی را