گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

پا نه به طرف باغ که گل زیر دست توست

بالا نما که سرو سرافراز پست توست

آن باغ نوبری که رسیده ست میوه اش

گرد تو نیزه های جفا خاربست توست

تیری به دل خلید که ذوقش به جان رسید

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱ - آغاز

 

چو سر رشته کار در دست توست

کننده به هر کار پابست توست

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۲

 

محتاج کی به نشأه می چشم مست توست؟

پر خون دهان جام می از پشت دست توست

چون تاک در سراسر این باغ و بوستان

هر نخل سرکشی که بود زیر دست توست

لعلی که ساخته است نگین دان ز تاج زر

[...]

صائب تبریزی