×
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱۲ - وفات یافتن قیصر روم و رزم کسری
بدان گیتی ار چندشان برگ نیست
همان به که آویزش مرگ نیست
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۳ - رسیدن شهریار به بیشه دویم و جنگ او با گرگان گوید
که گُرز تو خود در خور گرگ نیست
ز گُرز تو بر گرگ من مرگ نیست
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰
یارب درخت عمر مرا بار و برگ ده
گرچه درخت عمر مرا بار و برگ نیست
دخلم تمام کن که مرا وجه خرج هست
عمرم دراز ده که مرا برگ مرگ نیست
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرگ ققنس
در همه آفاق کس بیمرگ نیست
وین عجایب بین که کس را برگ نیست
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸۲ - در حکایت بیداری بیداردلان که تنبیه است بآگاهی ارباب عرفان و رهائی یافتن از خواب غفلت بیحاصلان
هرکه در خوابست او را برگ نیست
هرکه بیدار است اور ا مرگ نیست
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
زندگانی گر ترا از مرگ نیست
عاشقی ورزیدنت پر برگ نیست
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۷۴ - تعزیت نامه ارسطو به مادر اسکندر
درین باغ یک شاخ و یک برگ نیست
که لرزنده از صرصر مرگ نیست
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۱۰ - به میدان رفتن حر نبرد آزمون و برگشتن به خدمت امام علیه السلام
درآن دم که جز جوشنم برگ نیست
هماورد را چاره جز مرگ نیست