هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲
بصد امید هر دم گرد آن دیوار و در گردم
بسی امیدوارم، آه! اگر نومید برگردم
چه حسنست این؟ که از یک دیدنت دیوانه گردیدم
بیا، تا بار دیگر بینم و دیوانه تر گردم
چون آن مه فتنه شد در شهر، من هم عاقبت روزی
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱
دمی مانند گردی گر جدا از خاک در گردم
بگردون گر کشم سرباز می خواهم که برگردم
ز شوق پای بوس آن سهی سرو روان مردم
ره فرصت ندارم کاش خاک رهگذر گردم
طبیبا آن پریرو میل با دیوانهها دارد
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گردم
به نزدیکش روم سد بار و باز از شرم برگردم
من بد روز را آن بخت بیدار از کجا باشد
که در کویش شبی چون پاسبانان تا سحر گردم
دلم سد پاره گشت از خنجرش و ز شوق هر زخمی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۹
من آن بخت از کجا دارم که با او همسفر گردم؟
زهی دولت اگر در رهگذارش پی سپر گردم
همان خجلت کشم، با عمر جاویدان اگر خواهم
به قدر گرد دل گشتن ترا برگرد سرگردم
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳
یا شاه نجف مخواه مضطر گردم
محروم ز فیض عام این در گردم
با دست تهی نزد کریم آمده ام
مپسند که با دست تهی برگردم
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - افتخار شاعر
سوگند به مردی، ار پی زر گردم
نامردم اگر، ز گفته ام برگردم!
خوانند مرا همسر قارون و روچلد
گر زآنکه کلانترین توانگر گردم
بگذار، ادیب بی بضاعت باشم
[...]