گنجور

 
 
 
هلالی جغتایی

بصد امید هر دم گرد آن دیوار و در گردم

بسی امیدوارم، آه! اگر نومید برگردم

چه حسنست این؟ که از یک دیدنت دیوانه گردیدم

بیا، تا بار دیگر بینم و دیوانه تر گردم

چون آن مه فتنه شد در شهر، من هم عاقبت روزی

[...]

فضولی

دمی مانند گردی گر جدا از خاک در گردم

بگردون گر کشم سرباز می خواهم که برگردم

ز شوق پای بوس آن سهی سرو روان مردم

ره فرصت ندارم کاش خاک رهگذر گردم

طبیبا آن پری‌رو میل با دیوانه‌ها دارد

[...]

وحشی بافقی

چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گردم

به نزدیکش روم سد بار و باز از شرم برگردم

من بد روز را آن بخت بیدار از کجا باشد

که در کویش شبی چون پاسبانان تا سحر گردم

دلم سد پاره گشت از خنجرش و ز شوق هر زخمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه