امامی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
ای از پی دیدار تو ام در سر چشم
با مهر رخ تست مرا در خور چشم
از دل نگرم در تو، نه از دیده که هست
دیدار تو جان و جان نیاید در چشم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیهالسلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن
خاک غم را سرمه سازم بهر چشم
تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
ای روی تو چشمه ی خور چشم
ابروی تو طاق اخضر چشم
بالای بلند و چشم مستت
شمشماد روان و عبهر چشم
لعل تو شراب مجلس روح
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷
ای سرو قد لاله رخ عبهر چشم
زر شد رخم و نیست ترا بر زر چشم
هر چند جهان ز اشک ما دریا شد
شک نیست که دریات نیاید در چشم
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۹۵
خیال روی تو مأوا گرفت در بر چشم
نمی شود نفسی غایب از برابر چشم
مجال خواب ندارم که می زند هر شب
خیال زلف تو تا روز حلقه بر در چشم
به جام باده چه حاجت مرا که خون جگر
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸
ای منور بروی تو هر چشم
در دلم نور تو چو در سر چشم
هر دم از حسن تو دگر رنگی
روی تو جلوه کرده بر هر چشم
مه چو خورشید جویدت هر روز
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳
شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم
تا سحر از مژه مسمار زنم بر در چشم
چشمم از لعل تو شد حقه گوهر بخرام
تا به پای تو کشم حقه پرگوهر چشم
برقع زلف برانداز که بس تاریک است
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳
ندیدم از دو چشمت شوختر چشم
برند از مردمان دل چشم در چشم
بود خاک درت کحل سعادت
مکن آن سرمه را ضایع به هر چشم
مرا با گریه اندوه کار است
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او
مردمان حبشی پیکر چشم
دیده بانان تو در منظر چشم
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۳ - مطالبه کردن زلیخا وصال یوسف را علیه السلام و استغنا نمودن یوسف از وی
نیارد عاشق آن دیدار در چشم
که با یارش نیفتد چشم بر چشم
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
تماشایش گشاید در چو بر چشم
چو نرگسدان شود دل سر به سر چشم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۱
ما را به تو شد راهنما راهبر چشم
چون اشک نگردیم چرا گرد سر چشم؟
فریاد من از دست پریشان نظریهاست
چون نای بود ناله ام از رهگذر چشم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۸ - آمدن رام بالای قلعۀ کوه و ملاقات کردن با سگریو به میانجی هنومنت
ز غم بی اختیارش بود تر چشم
نهاد آن زعفرانی جامه بر چشم