گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳

 

دل شد ز دست و دست به دلبر نمی‌رسد

مرده به جان و تشنه به کوثر نمی‌رسد

غواص بحر عشق چو ماهی به دام جهد

چندین صف گرفت و به گوهر نمی‌رسد

شاخ درخت وصل بلندست و سر کشید

[...]

سیف فرغانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸

 

دولت بملک عشق بهر سر نمی رسد

سر تا بریده نیست بافسر نمی رسد

جائیکه عارض تو بدعوی طرف شود

میراث آینه بسکندر نمی رسد

ناامن گشته میکده از دست رهزنان

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸۸

 

شاهی به نشئهٔ می احمر نمی‌رسد

تاج و نگین به شیشه و ساغر نمی‌رسد

دست از سبب مدار که بی‌ابر نوبهار

یک قطره از محیط به گوهر نمی‌رسد

نتوان به دست و پا زدن از غم نجات یافت

[...]

صائب تبریزی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

دل سوخت از شتاب و به دلبر نمی‌رسد

این تشنه‌لب دریغ به کوثر نمی‌رسد

اشکم به دیده کی رسد از گرمی جگر

از شیشه این شراب به ساغر نمی‌رسد

در پیش ما که بی‌سروسامان عالمیم

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

هرگز به یاد ما زر و گوهر نمی‌رسد

ما را بی‌غیر یار به خاطر نمی‌رسد

اشکی به دیده کی رسد از گرمی جگر

از شیشه این شراب به ساغر نمی‌رسد

در پیش ما که بی‌سروسامان عالمیم

[...]

طبیب اصفهانی