گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - ولله در قائله

 

زهی وفای تو مانند نقش بر ناخن

فکنده دست جفای تو بر جگر ناخن

زخار خار غمت نیست بس عجب که بود

جوارحی که مرا هست سر بسر ناخن

ز درد فرقت تو بیخبر چنانم من

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

چنان بخون دلم در زد آن پسر ناخن

که هست سرخی آنش هنوز بر ناخن

مرا گشاد و کشید آنصنم بصد دستان

هزار ناخنه در چشم و در جگر ناخن

قمر کبود رخ از بهر آن بود که زد است

[...]

ابن یمین
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳۴ - در منقبت حضرت امام موسی کاظم (ع)‏

 

گشودن می توانستی گره از کار اگر ناخن

نبودی لاله سانم عقده ای در زیر هر ناخن

الم از خود رسد محنت پرستان را که همچون گل

مرا پهلوی هر چاکی بروید در جگر ناخن

سر مویی گره از رشتهٔ تقدیر نگشاید

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » مناقب » شمارهٔ ۳۵ - تجدید مطلع

 

فشرده سایهٔ مژگان بر آن گلبرگ تر ناخن

چو آن موری که محکم کرده در تنگ شکر ناخن

به رنگ غنچه کز موج هوا در باغ بگشاید

دلم بگشود بر زخمش فلک زد هر قدر ناخن

دو بیدل را دراندازد بهم مژگانش از چشمک

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode