گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵

 

سفره‌ای و بر او چو سفرهٔ گل

از برون سرخ و از درون زردیش

خواجه شد هندوی غلامی ترک

تا وفا دارد از جوان مردیش

۲ بیت
خاقانی
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران

 

کرد رندی مست از یک دردیش

محو شد از خویش و گم شد مردیش

۱ بیت
عطار
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۹

 

با خداجویان نبد همدردیش

یا که آگاهی نبود از مردیش؟

۱ بیت
عمان سامانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی

 

نه از حبس بول است رخ زردیش

که در پیش قول است دم سردیش

۱ بیت
ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۴ - نالیدن حسنخان حضور ظل السلطان

 

پریشان کند برگرا زردیش

زن آن به که نبود جوانمردیش

۱ بیت
ادیب الممالک
 
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود