گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵

 

سفره‌ای و بر او چو سفرهٔ گل

از برون سرخ و از درون زردیش

خواجه شد هندوی غلامی ترک

تا وفا دارد از جوان مردیش

خاقانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳۹

 

با خداجویان نبد همدردیش

یا که آگاهی نبود از مردیش؟

عمان سامانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی

 

نه از حبس بول است رخ زردیش

که در پیش قول است دم سردیش

ادیب الممالک