جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر
عشق تو ای نگار بخروار زر خورد
وانرا که زر بود زوصال تو برخورد
طوطی شکر خورد ز چه رو طوطی لبت
شکر همی فشاند و خون جگر خورد
گفتی که جان همی سپرم هیچ باک نیست
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۲
تو مار صورتی و همیشه شکرخوری
خاقانی است طوطی و دایم جگر خورد
این هم ز بخشش فلک و جود عالم است
کان را که خاک باید خوردن، شکر خورد
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
کسی کز شاخسار عیش برخورد
اگر می خورد بی یادت، جگر خورد
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
به خوان تازید و نانی چون شکر خورد
به لب همکاسهٔ خود را جگر خورد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۴ - بازگشتن آن شخص شادمان و مراد یافته و خدای را شکر گویان و سجده کنان و حیران در غرایب اشارات حق و ظهور تاویلات آن در وجهی کی هیچ عقلی و فهمی بدانجا نرسد
چند لشکر میرود تا بر خورد
برگ او فی گردد و بر سر خورد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵
آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد
بیچاره بلبلی که از آن نخل برخورد
کشت شبت به دست نیاید، وه ای رقیب
جایی که پا گرفت، خدنگ سحر خورد
من بیخود اینچنین ز رخش گشتم، ای حریف
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۲ - حکایت آن راستگوی که از ناراستی کج اندیشان به مسافرت بسیار سخن خود را راست کرد
پی طعمه سوزنده اخگر خورد
چو عنقای مغرب که اختر خورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷۰
تنها ز باغ خود چمن آرا ثمر خورد
آن را که باغ نیست ز صد باغ برخورد
با تشنگی بساز که باریکتر شود
هرچند رشته آب گهر بیشتر خورد
در زیر تیغ حادثه ابرو گشاده باش
[...]