گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در نعت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم

 

اگر چه جرم او کوه گران است

تو را دریای رحمت بی‌کران است

نظامی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

یاری که رخش قبله صاحب‌نظران است

چشم و دل مردم به جمالش نگران است

خواهم که ببوسم قدمش نیست مجالم

هر جا که نهم دیده سر تاجوران است

پیداست که از وصل تو حاصل چه توان یافت

[...]

همام تبریزی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

عمریست که با او دل مسکین نگران است

ما در غم و او شادی جان دگران است

ای باد مبر خاک کف پاش به هر سو

کان روشنی دیده صاحب نظران است

تا بلبل و گل بافته بویت به گلستان

[...]

کمال خجندی
 

ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۳ - مناجات

 

گر بار گناه ما گران است

لطف و کرم تو بی‌کران است

ابن عماد
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

پیوستن دوستان به هم آسان است

دشوار بریدن است و آخر آن است

شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست

از غایت تلخیی که در هجران است

وحشی بافقی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۵ - در بیان گرفتاری فرهاد به کمند عشق شیرین

 

فلک را تا فروغ از اختران است

زمین را تا طراز از دلبران است

وحشی بافقی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۴

 

زغال و هیمه و یوشن گران است

کلک جفتی به یک صاحبقران است

قائم مقام فراهانی
 

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۳

 

که عهد حضرت صاحبقران است

چه غم باشد که شادی بیکران است

قائم مقام فراهانی