فرخنده فخر ملک شهنشاه راستین

کاو راست بحر، گاه سخا اندر آستین

بود هم خیلش دو نور راستین

زان دو نورش دو علم برآستین

تا پیام آید ز شاه راستین

پنجه ی یزدان ولی در آستین

همچو ایشان عاشقان راستین

بهر جانتان جانشان در آستین

بر در شاه راستان کیست رهی بر آستین

بنده سر بر آستان چاکر جان در آستین

بر در شاه راستان کیست رهی بر آستین

بنده سر بر آستان چاکر جان در آستین

فرمانده ملوک سلیمان راستین

کش جم در آستان بود و یم در آستین

که گواه عاشقان راستین

پیش اهل دل بود در آستین

که ای درگهت قبله راستین

حریم تو را کعبه درآستین