گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

 

دارم سر آنکه سر برآرم

خود را ز دو کون بر سر آرم

بر هامهٔ ره روان نهم پای

همت ز وجود برتر آرم

بر لاشهٔ عجز بر نهم رخت

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

دویدم تا به تو دستی در آرم

به دست آرم تو را، دستی برآرم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

اگر با تو به‌یاری سر درآرم

من آن یارم که از کارت برآرم

نظامی
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

اگر جانم رود من سر برآرم

نمود عشق را اندر سرآرم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

من او را وسوسه در خاطر آرم

بدنیا مرورا از دین برآرم

عطار
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۱۷ - جواب گفتن معشوق بقاصد

 

من ار با او بیاری سر در آرم

دگر پیش کسان چون سر بر آرم

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۳

 

بیمست که از دست تو فریاد برآرم

یا روی ز جور تو به ملکی دگر آرم

تا کی ز جفاهای تو ای شوخ ستمگر

از دیده من غمزده خون جگر آرم

هر چند که از غمزه دلدوز زنی تیر

[...]

جهان ملک خاتون