گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۳۳

 

در خوی خوش است عیش خوش کز جان است

ور عیشی هست غیر ازین سرد آن است

با بدخویی تو را جهان تنگ آید

خو خوش کن و چشم سوزنی میدان است

اوحدالدین کرمانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹

 

رخشت که دمش علامت چوگان است

در دعوی خود چو گوی در میدان است

رنگین شود از رنگ خوشش دست، مگر

در خانه ی زین تو حنابندان است؟

سلیم تهرانی