×
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
گر چنین کردهای شبت بیش است
این چنین شب هزار در پیش است
عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
ورای عقل چندان طول بیش است
که بعد وهم را در غور بیش است
عطار » اسرارنامه » بخش نوزدهم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل
نه او ماند نه آن حرصش که بیش است
کدامین خواجه صد درویش پیش است
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴
عشقت که دوای جان این دلریش است
ز اندازهٔ هر هوس پرستی بیش است
چیزی است که از ازل مرا در سر بود
کاری است که تا ابد مرا در پیش است
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲
عشق تو، که سرمایهٔ این درویش است
ز اندازهٔ هر هوسپرستی بیش است
شوری است، که از ازل مرا در سر بود
کاری است، که تا ابد مرا در پیش است
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۲ - در بیان آنکه اولیا را سه حالت است. یکی آن است که حالت به دست او نیست گاه گاه به ناخواست او بر او فرود آید باز به ناخواست او برود این مقام ضعیف است. و یکی آن است که حالت به دست اوست هرگاه که خواهد چون بخواندش بیاید مثل بازی که مطیع بازدار باشد، این مقام میانه است و یکی دیگر آن است که شخص عین آن حالت شود، این مقام تمام است و چنین کس قطب باشد
صد هزارش چنین صفت بیش است
تو پسی در حجاب و او پیش است
همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
عشق تو که سرمایه این درویش است
زاندازه هر هوسپرستی بیش است
چیزیست که از ازل مرا در سر بود
کاریست که تا ابد مرا در پیش است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۴ - نجم الدین رازی قُدِّسَ سِرُّه
عشقت که دوای جان این درویش است
ز اندازهٔ هر هواپرستی بیش است
سرّی است که در ازل مرا در سر بود
کاری است که تا ابد مرا در پیش است